پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
کانال عکس های اونجوری بدو بیا
نوشته شده در پنج شنبه 7 مرداد 1395
بازدید : 5165
نویسنده : امير محمدي



کانال عکس و فیلم اونجوری زود بیا
نوشته شده در پنج شنبه 7 مرداد 1395
بازدید : 19334
نویسنده : امير محمدي



زندگینامه بروس لی قهرمان رزمی جهان
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391
بازدید : 4354
نویسنده : امير محمدي
زندگینامه بروس لی قهرمان رزمی جهان
 
بروس لی (زاده ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ (میلادی) - درگذشته ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۳ (میلادی))، استاد هنرهای رزمی، بازیگر فیلم‌های رزمی، فیلسوف و بنیانگذار سبک جیت کان دو (Jeet Kune Do) است. او به عنوان تاثیر گذارترین رزمی کار قرن بیستم و نماد فرهنگی (cultural icon) شناخته شده‌است.[۱] او همچنین پدر دو بازیگر به نام‌های براندون لی و شانون لی بود.

لی در سانفرانسیسکو در کالیفرنیا به دنیا آمد و تا اواخر نوجوانی در هنگ کنگ بزرگ شد. فیلم‌های تولید هالیوود که او در هنگ کنگ بازی کرد موجب ارتقای سطح فیلمهای رزمی هنگ کنگ شده بود و تحسین عامه را برانگیخت و موجی از علاقه مندی به فیلم‌های هنرهای رزمی چینی را در جهان غرب به وجود آورد. کارگردانی و جو فیلم‌های او، هنرهای رزمی و فیلم هنرهای رزمی را در هنگ کنگ و بقیه جهان تغییر داد.
لی به یک چهره نمادین تبدیل شد به خصوص برای چینی‌ها، زیرا در فیلم‌هایش به عنوان افتخار ملی برای چین و ملی‌گرایی چینی ظاهر شد.[۲] او در ابتدای امر به یادگیری هنرهای رزمی چینی (کونگ فو) مخصوصا وینگ چون پرداخت.

مراحل اولیه زندگی

بروس لی در ۲۷ نوامبر سال ۱۹۴۰ ساعت اژدها بین ساعت ۷ تا ۹ صبح در سال اژدها (Year of the Dragon) طبق تقویم طالع‌بینی چینی در یک بیمارستان چینی در چیناتون سانفرانسیسکو (San Francisco’s Chinatown) به دنیا آمد.[۳] پدرش لی هو چون (Lee Hoi-Chuen) (李海泉) چینی بود. مادر کاتولیکش گریس هو (Grace Ho) یک چینی آلمانی تبار بود.[۴][۵][۶][۷][۸][۹] وقتی بروس لی سه ماه داشت والدینش به هنگ کنگ برگشتند.[۱۰][۱۱][پیوند مرده] در مورد تابعیت او اختلاف وجود دارد شاید آمریکایی بود شاید چینی بود و شاید هم بریتیش سابجکت (British subject) بود (زیرا اهالی هنگ کنگ در زمان او بریتیش سابجکت بودند)

تحصیلات و خانواده

نام ها

نام کوچک کانتونی (Cantonese) بروس لی، جان فان (Jun Fan) بود. وقتی بروس لی متولد شد، نام انگلیسی بروس (Bruce) به نظر می‌رسد توسط پزشک خدمتکار بیمارستان، دکتر ماری گلاور (Mary Glover) (و بعضاً گفته می‌شود که پرستار بود) برروی بروس لی گذاشته شد. اگرچه خانم لی در بدایت امر چندان به فکر گذاشتن اسم انگلیسی روی نوزادش نبود ولی این نام را متناسب انگاشت و با نام دکتر گلاور موافقت کرد.[۱۲] به هر حال نام انگلیسی او هرگز به همراه نام فامیلی او استفاده نشد تا این که در یک دبستان که یکی از بخش‌های کالج لاسال (La Salle College) (یک دبیرستان در هنگ کنگ) بود در سال ۱۰ یا ۱۲ سالگی ثبت نام کرد و بعدا در دبستانی دیگر. (کالج فرانسیس خاویر در کولون) (St. Francis Xavier's College in Kowloon) که در آنجا لی به نمایندگی تیم بوکس در مسابقات بین مدارس برگزیده می‌شود.

حرفه بازیگری

پدر بروس لی هوی چون یک ستاره مشهور اپرای کانتونیایی بود. لذا بروس لی از طریق پدرش در سینما مطرح شد و وقتی کودک بود در حالی که خیلی کوچک بود در چند فیلم سیاه و سفید کوتاه بازی کرد. لی اولین نقشش را به عنوان نوزاد در کالسکه بازی کرد. وقتی که او ۱۸ سال داشت ۱۲ فیلم بازی کرده بود.[۳]
در ۱۹۵۹–۱۹۶۴ در ایالات متحده بروس لی سودای بازی کردن در فیلمها را از سر به در کرده و هنرهای رزمی را پی گیری کرد.

آغاز کار و ورود به هنرهای رزمی

اولین آشنایی بروس با هنرهای رزمی توسط پدرش - لی هوی چون- صورت گرفت. او در ابتدا مهارتهای پایه‌ای در سبک تای چی را از پدرش فرا گرفت.سی فوی بروس لی یعنی استاد بزرگ وینگ چون - ییپ من - همکار و دوست پدر او بود. بروس از سن ۱۳ تا ۱۸ سالگی تحت تعلیم استاد هنگ کنگی خویش ییپ من بود.
مانند اکثر مدارس هنرهای رزمی چینی در آن زمان، کلاس‌های سیفو ییپ من توسط شاگردان ارشد و درجه بالا اداره می‌شد. یکی از شاگردان ارشد ییپ من «وانگ شون لئونگ» بود. بر طبق گفته‌ها او بیشترین تأثیر را بر کونگ فوی وینگ چونِ بروس لی داشته‌است. پس از اینکه تعدادی از شاگردان پپپ من به دلیل بعضی آداب و رسومات چینی از آموزش به بروس لی خودداری کردند، ییپ من به طور خصوصی شروع به آموزش بروس لی کرد. بروس همچنین بوکس غربی را نیز یاد گرفت و مسابقه فینال قهرمانی بوکس در سال ۱۹۵۸ را با ناک اوت کردن «گری الم» که قهرمان سه بارهٔ مسابقات بود، در راند سوم به پایان رساند. قبل از مسابقهٔ نهایی بروس سه حریف قبلی اش را مستقیماً در همان راند اول ناک اوت کرده بود. بعلاوه بروس تکنیکهای شمشیرزنی غربی را از برادرش «پیتر لی»- که قهرمان شمشیرزنی در زمان خودش بود- یاد گرفت.

ورود به آمریکا
بروس لی در سن ۱۹ سالگی به منظور ادامه تحصیل و تنها با ۱۰۰ دلار با کشتی وارد ایالات متحده آمریکا شده و در مدرسه فنی ادیسون ثبت نام کرد. سپس به تحصیل در رشته فلسفه مشغول گردید.
آموزش کونگ فو به غیر چینی‌ها [ویرایش]
بروس لی در ابتدای ورودش به آمریکا و برای تامین هزینه تحصیلش ناگزیر در رستوران کار می‌کرد اما چون احساس می‌کرد این کار در شان وی نیست این کار را رها کرده و تصمیم به آموزش کونگ فو گرفت و با استقبال فراوان دوستانش مواجه شد.

جان فان کونگ فو

بروس لی آموزش هنرهای رزمی در آمریکا را از سال ۱۹۵۵ شروع کرد. در آغاز کار او وینگ چون آموزش می‌داد. هنری که بر پایه برداشت‌ها و آموخته‌هایش در هنگ کنگ بود. جان فان کونگ فو (که معنای لغوی آن کونگ فوی بروس لی است.)در واقع نامی بود که بروس لی بر روی هنر رزمی خودش گذاشته بود، که اساساً روش تعدیل یافته او در وینگ چون بود. اولین شاگرد بروس یک جودو کار به نام «جس گلاور» بود که بعدها دستیار او شد. قبل از نقل مکان به کالیفرنیا، لی اولین مدرسهَ هنرهای رزمی اش را در سیاتل با نام «موسسهٔ جان فان کونگ فوی لی»را افتتاح کرد. لی همچنین روش لگد زنی اش، که شامل لگد مستقیم وینگ چون و لگد قدرتی کونگ فوی شائولین شمالی می‌شد را ارتقا بخشید.
اما بعد از مدتی با مخالفت چینی‌های مقیم آمریکا مواجه گشت و آنها از وی خواستند دست از آموزش به خارجی‌ها بر دارد اما بروس لی در تصمیمش مصمم بود و آنها برای تعطیل کردن باشگاه وی مبارزی ماهر به نام «وانگ جک مان» را به منظور مبارزه با بروس لی فرستادند که در این مبارزه وانگ به سختی شکست خورد و دندانهای جلویش را از دست داد.

اجرای چند حرکت نمایشی و مقدمه‌ای بر مطرح شدن بروس لی در ایالات متحده
بروس لی بعد از آموزش تصمیم به شرکت در مسابقات کاراته و نشان دادن توانایی‌های خود در هنرهای رزمی گرفت. بدین منظور در سال ۱۹۶۴ در میدان ورزشی لانگ بیچ با اجرای چند حرکت نمایشی با سرعت و قدرتی خیره‌کننده نامش بر سر زبان‌ها افتاد.
ورود به سینما
بعد از نمایش لانگ بیچ یک کارگردان که اتفاقاً در سالن حضور داشت به ملاقات بروس لی رفت و از وی خواست در سریال «زنبور سبز» به ایفای نقش بپردازد و بروس هم پذیرفت و این مقدمه‌ای شد برای ورود بروس لی به سینما.(البته بروس لی در کودکی نیز در چند فیلم ایفای نقش کرده بودچون پدر او بازیگری هنگ کنگی بود او در ۶ ماهگی گریم شد و نقش شاهزاده را بازی کرد و در ۶ سالگی نقش کودک دزدی را و در ۱۱ سالگی فیلم غازهای وحشی را بازی کرد)

ابداع سبک جیت کان دو
به دلیل عدم دسترسی به سیفو «ییپ من» که در هنگ کنگ زندگی می‌کرد، بروس لی نمی‌توانست وینگ چون را ادامه دهد، هنر اصیلی که حالا تنها در اختیار استادش بود، اما بروس هنوز مشتاقانه به دنبال یادگیری وینگ چون بود تا جاییکه او حتی پس از باز گشت به هنگ کنگ به استاد ییپ من پیشنهاد خرید یک آپارتمان شخصی داد... در مصاحبه استاد بزرگ وینگ چون «لو مان کام» که یکی از همرزمان بروس لی در کلاس استاد ییپ من بوده، می‌خوانیم:
بروس لی در حال تمرین چی سائو با استاد فقید ییپ من
شما این شانس را داشتید که در کنار بروس لی باشید، چه ارتباطی با او برقرار کرده بودید؟
- اغلب با هم تمرین می‌کردیم، بویژه در چی سائو. بروس لی از من جوان تر بود. وقتی هنگ کنگ را ترک کرد، کار آموزی خود را نزد ییپ من به پایان نرسانده بود. یک روز که دیگر معروف شده بود به هنگ کنگ برگشت و از ییپ من خواست تا کار آموزی اش را به پایان برساند، اما چون خیلی مشغول بود نمی‌توانست در هنگ کنگ بماند.

بروس لی از ییپ من خواست به او نشان دهد که چگونه می‌تواند با آدمک چوبی تمرین کند، زیرا او می‌خواست در فیلم‌هایش از آدمک چوبی استفاده کند. در عوض او پیشنهاد یک آپارتمان را به ییپ من -که آدم پولداری نبود- داد. اما ییپ من پیشنهاد او را رد کرد و گفت:
اگر می‌خواهی کونگ فوی مرا یاد بگیری به کلاسم بیا (منبع مجله رزم آور شماره ۱۳۵)
{البته بعدها بروس لی ضعف‌هایی از این سبک اصیل پیدا کرد. پی بردن به این ضعف‌ها و اصلاح آنها مقدمه‌ای شد بر ابداع سبک مخصوص خودش: جیت کان دو}
ایده‌های جیت کان دو در سال ۱۹۶۵ در ذهن بروس لی متولد شد. مبارزه با وان جک مان تأثیر بسزایی بر فلسفه مبارزه بروس لی گذاشت. با آن که بروس حریفش را به طرز فجیعی شکست داد، اما معتقد بود که آن مبارزه بیش تر از حد معمول طول کشیده و او نتوانسته‌است آنطور که انتظار دارد از تکنیکهای وینگ چون استفاده کند، بعلاوه او دیگر نمی‌توانست به یادگیری و تکمیل هنر رزمی وینگ چون بپردازد چون فرسخها از استادش دور بود.

او به سیستمی احتیاج داشت تا به شکوفایی هرچه بیشتر داشته‌هایش بپردازد. به همین خاطر با تاکید بر «کاربردی بودن، انعطاف پذیری، سرعت و کارآمدی» به توسعهٔ سیستم جدیدی پرداخت. او شروع به استفاده از روش‌های آموزشی متفاوتی کرد: بدنسازی برای افزایش قدرت، دویدن برای افزایش استقامت، تمرینات کششی برای انعطاف پذیری و بسیاری از روش‌های دیگر که او دائماً در حال منطبق کردن با سیستمش بود.

لی بر آنچه که «روش بی روشی» می‌نامیدش بسیار تاکید داشت. ایده‌ای که بیانگر رهایی از روشهای فرمالیته -همان سبکهای سنتی- بود. بروس لی احساس می‌کرد سیستمی که او «جان فان کونگ فو» نامیده‌است، محدود کننده‌است و به همین خاطر آن را به آنچه که با نام جیت کان دو توصیفش کرد، تغییر شکل داد. نامی که بعدها از مطرح کردن آن اظهار پشیمانی کرد چون از نام جیت کان دو نیز ویژگی‌های خاصی برداشت می‌شد که هر سبکی به نوبه خود ادعا می‌کرد، درحالیکه ایدهٔ هنر رزمی او خروج از هر گونه عوامل محدود کننده بود.

بازگشت به هنگ کنگ و تصمیم در ایفای نقش در چند فیلم

مجسمه بروس لی در هنگ کنگ

بروس لی بعد از بازی در چند سریال و فیلم سینمایی مانند سریال زنبور سبز، فیلم سینمایی مارلو، مجموعه تلویزیونی لانگ استریت و.... در آمریکا تصمیم گرفت به هنگ گنگ بازگردد و برای هم میهنانش نیز چند فیلم بازی کند که بلافاصله با استقبال شرکت‌های فیلم سازی روبه رو شد اول فیلم راهب کوهتانگ و توسط استدیو گلدن هاروست و کارگردانی «لو وی» کارگردان معروف چینی به ایفای نقش در فیلم‌های رئیس بزرگ و ضربه نهایی پرداخت که این فیلم‌ها رکورد فروش تمامی فیلم‌های هنگ کنگی را شکست.
بعد از این فیلم‌ها همه به این نتیجه رسیدند که بدون شک بروس لی برترین رزمی کار دنیاست. سپس بروس لی خود تصمیم گرفت فیلم بسازد بدین منظور در سال ۱۹۷۲ شرکت فیلمسازی خود به نام «شرکت فیلمسازی کنکورد» را دایر کرد و خود کارگردانی فیلم «راه اژدها» یا <<بازگشت اژدها>> را به عهده گرفت. این فیلم در هنگ کنگ مجدداً رکورد فروش فیلم‌های قبلی بروس را شکست.
در این دوران بروس لی با موج پیشنهادهای شرکت‌های فیلم سازی مواجه گشت و وی در چهارمین فیلم معروف خود «بازی مرگ» به ایفای نقش پرداخت. در این فیلم توسط دشمنانش زخمی گشت اما درهنگ کنگ به دلیل فوت ناگهانی بروس لی از دنیا رفت و فیلم نا تمام باقی ماند.

مطرح شدن در سراسر جهان و ایفای نقش در هالیوود

بعد از موفقیت بروس لی در هنگ کنگ هالیوود به سراغ بروس لی آمد و کمپانی برادران وارنر از وی خواست در فیلم «اژدها وارد می‌شود» به ایفای نقش بپردازد به همین دلیل بروس لی «بازی مرگ» را رها کرده و در «اژدها وارد می‌شود» که اولین فیلم جهانی وی به شمار می‌رفت به ایفای نقش پرداخت.
آرامگاه بروسلی در کنار پسرش براندون لی

مرگ
بروس لی به تومور مغزی دچار شده بود و هنگامی که می‌خواسته برای تمرین فیلم بازی مرگ برود بی هوش شده و تلاش پزشکان بی نتیجه بود و تیم پزشکی بروس لی ۵ دلیل برای مرگ نابهنگام او ارائه دادند. یکی از دلایل اصلی مرگ زودرس بروس تورم و رشد یک غده در مغز او بود. به گفته همسرش لیندا، بروس با تهیه کننده فیلم ریموندجو در ساعدت ۲ بعدازظهر قرار داشت.
آن دو در مورد ساخت فیلم بازی مرگ با یکدیگر مشورت کردند و تا ساعت ۴ بعدازظهر با هم صحبت کردند و بعد به خانه بتی تینگچی بازیگر تایوانی الاصل که نقش اصلی زن فیلم بازی مرگ را داشت رفتند. بعد از ساعتی چو آنجا را ترک می‌کند و بروس و بتی با هم شام می‌خورند.
در آنجا بروس احساس سردرد می‌کند و بتی یک قرص Eguagesic (آسپرین قوی) به او می‌دهد. حدود ساعت ۷ شب بروس به خواب می‌رود. چو به خانه بتی تلفن می‌زند تا با بروس حرف بزند اما بتی می‌گوید بروس به خواب عمیقی رفته و نمی‌تواند او را بیدار کند. بلافاصله او را به بیمارستان می‌رسانند. پزشکان به معاینه دقیق می‌پردازند. او به کما رفته بود بعد از مدت کوتاهی نیز حتی نفس هم نمی‌کشید. پزشکان متوجه شدند که مغزش تورم دارد. وزن مغز او از ۱۴۰۰ به ۱۵۷۵ گرم رسیده بود.

هیچ یک از رگهای خونی بسته یا پاره نشده بود. تمام اعضا و جوارح بدن مورد معاینه قرار گرفته و کالبد شکافی شد. در معده اش همان قرص آسپرین قوی بود که بتی به او داده بود. علاوه بر این چند دانه شاهدانه در معده اش یافت شد که مشخص نشد این شاهدانه‌ها را از دست چه کسی خورده‌است. عده‌ای از پزشکان معتقد بودند که شاهدانه‌ها به زهر آغشته شده بود و همین امر سبب مرگ وی شده‌است. اما پزشک اصلی او معتقد بود که به دلیل خوردن آسپرین قوی، تومور فعال شده و مرگش فرار رسیده بود. در واقع چنین فردی با داشتن تومور مغزی نباید چنین آسپرینی مصرف می‌کرد.

چاک نوریس در سال ۱۹۷۵ با اشاره به شایعات مربوط به این موضوع مرگ بروس لی را در اثر تورم مغزی و ناشی از مصرف قرص‌های مسکنی می‌داند که وی پس از آسیب دیدگی در ناحیه کمر (به هنگام تمرینات بدن سازی) از آنها استفاده می‌کرد.[۱۳]

همسرش لیندا می‌گفت: او هیچ گاه دوست نداشت عمر طولانی داشته باشد. زیرا او نمی‌توانست تحمل کند که قدرت بدنیش با کهولت سن روز به روز تحلیل رود. بروس لی می‌گفت اگر من باید فردا بمیرم هیچ شکایتی ندارم. من به آرزوهایم دست یافته‌ام و در دنیا آنچه را که می‌خواستم انجام داده‌ام. از زندگی انتظار بیشتری ندارم.[۱۴] قبر او در سیاتل آمریکا در خیابان گارفیلد می‌باشد در هنگام مرگ بروس لی پسرش براندون لی ۸ سال داشت که ۲۰ سال بعد از مرگ پدرش یعنی در سن ۲۸ سالگی او به طرز مشکوکی در گذشت. قبر او در کنار قبر پدرش است.

:: موضوعات مرتبط: معرفي هنرمندان , ,
:: برچسب‌ها: زندگینامه بروس لی قهرمان رزمی جهان ,



بازدید : 1099
نویسنده : امير محمدي

مصاحبه با لاله اسکندری و همسرش ۲ روز بعد از ازدواج+تصاویر دیدنی


:: موضوعات مرتبط: معرفي هنرمندان , ,
:: برچسب‌ها: مصاحبه با لاله اسکندری و همسرش ۲ روز بعد از ازدواج+تصاویر دیدنی ,



مصاحبه خواندنی و شنیدنی با افشین قطبی
نوشته شده در چهار شنبه 25 خرداد 1390
بازدید : 1184
نویسنده : امير محمدي

9d2a7cb3ff815ada51eca44526f1ebbc گفتگویی خواندنی و شنیدنی با افشین قطبی

مصاحبه خواندنی و شنیدنی با افشین قطبی

افشین قطبی می‌گوید: «فکر کنم ۳۰ سال دیگر نگذارند به ایران برگردم.

موهایش کمی سفیدتر شده؛ اما لبخندش را هنوز بر لب دارد. هنوز همان طور حرف می‌زند که در ایران حرف می‌زد. سه سال کار در ایران و همه اتفاقات تلخ و شیرینی که دیده، باعث می‌شود وقتی با خبرنگاران ایرانی روبرو می‌شود، احتیاط، پیشه کارش باشد. این نخستین گفت و گو با افشین قطبی است از روزی که ایران را ترک کرده. مجالی یک ساعته در زمین تمرین تیم شیمیزو در ساحل اقیانوس آرام، جایی در میان درختان کاج و نارنج و زیر نم نم باران. با او از سئوالاتی سخن گفتیم که کاربران خبرآنلاین و خوانندگان خبر ورزشی می‌خواستند پاسخ‌هایش را از سرمربی سابق تیم ملی که دوستش داشتند، بپرسند. فارغ از موضع همیشه انتقادی ما به بسیاری از تصمیمات قطبی در مقام سرمربی تیم ملی، این حق را برای هواداران بی شمارش محفوظ دانستیم تا بی پرده برایشان سخن بگوید. قطبی در این مصاحبه، به راحتی حرف زد. پاسخ‌ها را یک بار بار دیگر خواند و روی آنها اصلاحاتی انجام داد تا همان حرفی را برای علاقه‌مندانش بزند که دوست داشته بگوید. هماهنگی ما برای دیدار با افشین در شبه جزیره زیبای شیمیزو را مهدی حاج باقر عزیز، مدیر برنامه‌های افشین در تهران انجام داد که جا دارد به این دلیل از او تشکر کنیم.

با افشین درباره موهایش، توت فرنگی‌ها، درختان نارنج و عقاب‌های همیشه در پرواز آسمان تمرین‌شان هم سخن گفته بودیم؛ اما او اعتقاد داشت مردم در این گفت و گو دوست دارند حرف‌های فوتبالی‌اش را بخوانند و اینها را از دل مصاحبه بیرون کشید.

با این حال گفته‌هایش درباره اتهاماتی چون بازی دفاعی تیم، حرفهای جواد نکونام، علی کفاشیان‌، موضوع مالیات و… پر است از نکات جالب و خواندنی.

 

فکر نمی کردم شیمیزو این قدر زیبا باشد.

شیمیزو شهر زیبایی است و ما اینجا جنگل، اقیانوس و مناظر زیبا دراطرافمان داریم.

ورزشگاه محل تمرینت را هم دیدم. ارتفاع زیادی دارد و البته خیلی زیباست.

ما یکی از بهترین زمین‌های چمن فوتبال ژاپن را داریم. زمین تمرین ما در کنار ساحل و همراه با زیبایی طبیعت است. زمین تمرین به شکلی است که امکان بازی سرعتی  و همچنین فوتبال ترکیبی را به ما می‌دهد.

بین طرفداران تیم خیلی محبوبی. راستش اگر در فاصله زمانی مشابه در ایران نتیجه نمیگرفتی، شرایط با گفتههای امروز تماشاگران ژاپنی خیلی فرق داشت.

راستش من روزی که اسپالس را گرفتم با تیم فصل قبلش تفاوت‌های زیادی پیدا کرده بود. شیمیزو اس‌پالس چند بازیکن مهمش را فصل قبل از دست داد که ازجمله سه بازیکن ملی پوش، بهترین گلزن و دروازه‌بان اصلی‌اش بودند و در مجموع ۹ بازیکن از این تیم جدا شدند. همه اینها پس از فینال جام امپراتوری در اول ژانویه رخ داد. بازیکنانی که قراردادی نداشتند و بازیکن آزاد محسوب می‌شدند با حقوق بیشتر جذب تیمهای دیگر شدند. به همین خاطر من با تیم جدیدی روبه‌رو شدم که اکثر بازیکنانش کم تجربه و جوان بودند. جایگزین کردن بازیکنان قبلی برای تیم خیلی دشوار بود و اس‌پالس  تصمیم به تشکیل تیمی جوان با بازیکنان محلی گرفت.

این که کار تیم را خیلی سخت میکند. شما میتوانستی جای بازیکنانی که از دست دادی، بازیکن بگیری؟

مشکل اینجا بود که باشگاه فکر می‌کرد می‌تواند تعداد زیادی از بازیکنان فصل قبل را نگه دارد؛ اما در این کار موفق نشدند. برای همین زمان زیادی هم نداشتند تا بتوانند جای بازیکنانی که از دست دادند، بازیکن بگیرند. من هم به دلیل درگیری‌ام در تیم ملی ایران، خیلی دیر به ژاپن رسیدم. وقتی رسیدم دیدم یک تیم خیلی جوان دارم.

اما تیم شما همین حالا بازیکنان سرشناسی مثل تاکاهارا و شین جی اونو را دارد؟

ما بازیکنان سرشناسی داریم، مثل تاکاهارا که اسم بردی اما این بازیکنان با تجربه ما کمی مشکل آسیب دیدگی دارند. مثلا تاکاهارا پس از دو سال دارد پا به توپ می‌شود. یا شین جی اونو، بازیکنی است که در سالهای اخیر نتوانسته هیچ وقت یک فصل کامل بازی کند چون یک مصدومیت کهنه از کشاله ران دارد. همین باعث شده که میانگین سنی تیم من کمتر از ۲۴ سال باشد. مثلا در بازی با ناگویا گرامپوس، سه مهاجمی که در زمین داشتم، همگی زیر ۲۱ سال بودند.

آلکس چطور؟ شما این مهاجم خارجی را هم داشتی که گل تیمت را زد.

آلکس ۲۷ ساله است؛ اما او تازه از لیگ استرالیا به جمع ما اضافه شده. آلکس از ناحیه کشاله مصدوم بود؛ اما دارد به مرور بهتر می‌شود وشرایط بازی را پیدا می‌کند.

اینجا خیلی از تماشاگران تیم با تعجب میگفتند افشین نوع تمریناتش خیلی متفاوت است. اینکه در زمین کوچک تمرین میکنی و اصرار داری روی پاسهای کوتاه، برایشان عجیب است.

فوتبال ژاپن این را می‌طلبد. اینجا فوتبال‌شان سرعتی است و من مجبورم بازی را سرعتی دنبال کنم تا بتوانیم در این لیگ موفق باشیم. تمرین در فضاهای کوچک سرعت تبادل توپ را بالا می‌برد و بازیکنان مجبور به بازیخوانی سریع می‌شوند و برخوردها و تماسها با توپ بیشتر می‌شود. فوتبال فقط در فضا و زمان خلاصه می‌شود و کنترل فضای تمرین برای بهبود شرایط تیم و بازیکنان ضروری است.

کاری که در فوتبال ایران، کلا شدنی نیست!

در تیم ملی روزهای تمرین محدود هستند و بازیکنان خسته. آنها از نظر روحی و فیزیکی در بازی‌های باشگاهی خسته می‌شوند و با این شرایط تیم‌هایشان را ترک می‌کنند و به تیم ملی می‌پیوندند. در تمام دنیا این چالش برای مربیان ملی وجود دارد. اگر بازیکنان در لیگ‌های خوب دنیا بازی کنند می‌توانند در بازی‌های بین‌المللی هم در شرایط خوبی ظاهر شوند. چالش بزرگ من در ایران و در مورد اکثر بازیکنان تیم ملی این بود که آنها در لیگ‌های داخلی بازی می‌کردند.

یعنی میخواهی بگویی در تیم ملی زمان لازم در اختیارت نبود؟

ما بارها این بحث را داشتیم. اینکه در تیم ملی، ما چند روز بازیکنان را در اختیار داشتیم. برای همین فکر می‌کنم بازیکن‌سازی در تیم ملی خیلی سخت‌تر است. به هر حال اینکه ۳ روز قبل از بازی بازیکن در اختیار تیم باشد، قابل مقایسه نیست با اینکه بازیکنان، هر روز در اختیار مربی باشند. الان خیلی خوشحالم که دارم در یک تیم باشگاهی کار می‌کنم چون بازیکنان در اختیارم هستند و می‌توانم هر لحظه با آنها در ارتباط باشم. دو سال از این فضا دور بودم و الان از اینکه هر ۵ یا ۶ روز بازی می‌کنیم، لذت می‌برم. از اینکه دارم با این بچه‌ها کار می‌کنم که تشنه یاد گرفتن هستند، خیلی خوشحالم الان با تیم جوانی کار می‌کنم که حتی خیلی از اینها، سال قبل تجربه بازی در لیگ اول ژاپن را نداشته‌اند.

روز اول که به اینجا آمدی از موفقیت گفتی

برای اینکه از روز اول که آمدم، در تمام مذاکراتم با مدیران باشگاه، هدفشان این بود که افشین بیاید و بتواند با اس پالس قهرمان جی لیگ شود. اتفاقی که هیچ وقت در تاریخ شیمیزو رخ نداده. این کار برای امسال، کار دشواری است. مدیران تیم و مردم هم این کار را از من نمی‌خواهند. این را فکر می‌کنم خودت هم در حرف‌هایشان دیدی. هدف اما این است که ما در ادامه بتوانیم به خواست مردم نزدیک بشویم. در این منطقه از ژاپن، مردم عاشق فوتبال زیبا هستند و بازی روان برایشان حتی گاهی مهم‌تر از پیروز شدن است. اینجا بازیکن تکنیکی زیادی داریم؛ اما روش فعالیت خیلی فرق دارد. اینجا مردم طوری زندگی می‌کنند که خیلی نظم در زندگی‌شان مهم است و خلاقیت و ابتکار، خیلی دخیل نمی‌شود. به همین خاطر سبک فوتبال‌شان با فوتبال ما فرق می‌کند.

‌‌‌نظم؛ چیزی که کلا در فوتبال ایران وجود ندارد!

فوتبال ایران همیشه فاقد انضباط بوده و بدون نظم نمی‌توان به خواسته‌های مردم رسید. انضباط از خانواده، مدرسه و جامعه شروع می‌شود و بعد بازتاب آن را در زمین هم می‌بینیم. درمورد شیمیزو انضباط یکی از نقاط قوت فوتبال و مردم ژاپن است. با اینکه تیم من جوان است؛ اما من امیدوارم فصل موفقی را داشته باشم و برای موفقیت‌های آینده‌ام در جی لیگ و فوتبال آسیا برنامه‌ریزی می‌کنم. من به تدریج فرهنگ فوتبال را در شیمیزو تغییر می‌دهم و همه را برای اینکه اهداف بزرگی برای خودشان در نظر بگیرند، به چالش می‌کشم.

فکر میکنی پایان این فصل چه نتیجهای برایت قابل قبول باشد؟

مطمئن باش که تیم‌ ما در لیگ می‌ماند و همین که امسال بتوانیم برندی از فوتبال اس‌پالس بسازیم، برایم کافی است. اینکه تیم ما بتواند طوری بازی کند که پایه‌ سالهای بهتر را در آینده داشته باشیم. ما می‌خواهیم تیمی بسازیم که در افقی ۳ ساله بتواند قهرمان جی لیگ شود. من همیشه برای رسیدن به جام کار کرده‌ام و اینجا هم امیدوارم در سال اول به هدفم برسم. هدف اصلی ما ایجاد موقعیت‌های بیشتر در مقابل دروازه حریف و تبدیل شانس‌هایمان به گل است. مشکل ما از ابتدا این بوده ومردم ژاپن افراد صبوری هستند و برای ساختن تیمی خوب، به ما زمان لازم را می‌دهند.

اینجا اگرچه شروع فصل تیمت خیلی موفق نبوده؛ اما تماشاگران خیلی دوستت دارند. شاید بخش زیادی از این محبوبیت، ناشی از کار تو در زمان سونامی باشد. به عکس مربیان سرشناس خارجی دیگر ژاپن، تو اینجا را ترک نکردی و حتی به کمک سیل زدهها رفتی.

من فکر کردم این کار خیلی مهم است. وقتی چهره مردم را می‌دیدم، اینجا همه غمزده و ناراحت بودند. چهره‌ها پر از ترس بود و من با خودم گفتم، اینجا مدام شعار می‌دهیم که می‌خواهیم یک تیم داشته باشیم که مثل یک خانواده قرار است باشد‌. پس من باید کنار خانواده‌ام بمانم. نمی‌توانم زمان سختی ترکشان کنم و بروم. من چه فامیلی می‌توانم باشم اگر در روز سختی، اعضای خانواده‌ام را ترک کنم و تنها بگذارم. ما بعد از آن حادثه فقط ۳ روز به تیم تعطیلی دادیم تا بچه‌ها به خانواده‌هایشان سر بزنند و روزهای سخت فاجعه را کنارشان باشند. بعد از شوک اولیه، کار ما هم شروع شد. دور هم جمع شدیم و نیت کردیم که تا در حد توان‌مان به آسیب دیدگان سانحه کمکی کنیم. حتی اگر این کمک کوچک باشد.

البته شهر شما از منطقه حادثه دیده فاصله دارد.

بله ما اینجا در شیمیزو از خطر سونامی در امان بودیم و فقط زلزله بزرگ، شهر را لرزاند. البته اینجا طوری ساخته شده که زلزله به آن بزرگی‌، آسیبی به همراه نداشت؛ اما همین طور که می‌بینی دور تا دور ما پر از آب است. ما وسط اقیانوس هستیم و الان اینجا هشدار دادند که هر لحظه ممکن است سونامی رخ بدهد.

فکر میکنم همراه با بازیکنان تیم، کمکهای زیادی هم برای سیل زدگان جمع کردید.

بله ما در آن مدت توانستیم ۳ بازی دوستانه خیریه انجام بدهیم و در مجموع رقمی نزدیک ۹ میلیون دلار را برای کمک به آسیب‌دیدگان جمع کردیم. همین طور یک روز، صندوق‌های اعانه دستمان گرفتیم و نزدیک به ۲ میلیون ین در عرض ۳ ساعت توانستیم کمک جمع کنیم و آنها را به مردم آسیب دیده بدهیم و این گونه سعی کردیم روحیه را به مردم برگردانیم. به هر حال در همین شهر ما هم خیلی‌ها می‌ترسیدند چون همان طور که گفتم، خود ما هم در معرض خطر سونامی هستیم. این یک سانحه تاریخی بود. این اتفاقات است که نشان می‌دهد زندگی ما چقدر روی مویی … چی می‌گن؟ … آها… بند است. در عرض چند دقیقه موج‌های بزرگ آمدند و هزاران نفر را با خود بردند. فارسی‌ام ضعیفتر شده نه؟

نه اتفاقا بهتر از قبل حرف میزنی! خیلی بهتر از قبل!

فکر می‌کردم بدتر شده. با این حال من چیزی که می‌خواستم درباره زلزله بگویم، این است که یک کشوری پیشرفته و مجهز مثل کشور ژاپن با یک حادثه طبیعی، این طور به هم می‌ریزد و آسیب می‌بیند. من فکر می‌کردم با فوتبال، می‌توانیم امید را به مردم برگردانیم. من گفتم می‌مانم و تمرین می‌کنیم و این طور می‌توانیم به مردم بگوییم که زندگی عادی اینجا جریان دارد. سعی کردم از فوتبال برای کمک  استفاده کنم. رفتیم پول جمع کردیم و برای مردم فرستادیم. باشگاه، ژاکت‌های بلند زیادی را برای آسیب دیدگان فرستاد تا آنها بپوشند. این کاری بود که از دست‌مان ساخته بود و وظیفه داشتیم انجام بدهیم.

غیر از این تلاشها، برای بنیاد خیریه خودت در ایران چه کاری کردی؟ «دل شیر» تعطیل شده؟

نه؛ این بنیاد در تهران مشغول به انجام فعالیتش است و دوستانم کارهایش را انجام می‌دهند. البته خیلی امیدوارم که با خلوت‌تر شدن کارهایم در شیمیزو بتوانم بیشتر روی بنیاد دل شیر تمرکز کنم و بتوانم خدمتی برای بچه‌های بی‌سرپرست کشورم انجام بدهم. آنها که باید در آینده برای کشور مفید باشند.

بعد از حذف تیم، تو متهم بودی که حتی به تهران برنگشتی تا توضیح بدهی که چرا تیم ملی حذف شده.

من فکر می‌کنم در همان کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی در این باره توضیح دادم. بعد از باخت به کره جنوبی من کنفرانس مطبوعاتی داشتم و به رسانه‌ها درباره آن بازی پاسخ دادم. در جام ملتها، ایران، ژاپن، استرالیا و کره جنوبی بهترین تیمها بودند و هر کدام از این چهارتیم امکان قهرمانی داشت. کره جنوبی بهترین بازی‌اش دراین تورنمنت را مقابل ما به نمایش گذاشت ولی ما در بهترین فرم نبودیم هر چند به مرور در بازی بهتر شدیم.

این چیزی که الان میگویی با چیزی که بعد از بازی از تو نقل شد کمی فرق دارد. یعنی خیلی فرق دارد. آنجا از تو نقل شد که ما از فوتبال کره عقب افتادیم…

من همین را که الان گفتم، آنجا هم گفتم. البته در بازی با کره ما در نیمه اول بازی خوبی را به نمایش نگذاشتیم. فکر می‌کنم همه بچه‌ها تمام تلاش‌شان را کردند؛ اما نتوانستیم به آنچه که انتظارش را داشتیم برسیم. ولی کم‌کاری هم نکردیم.

اگر بازی با کره را میبردیم حتی شاید تا فینال پیش میرفتیم.

البته اصلا هیچ چیز مشخص نبود. اصلا کار راحتی نداشتیم. در سه بازی آخر باید به ژاپن و استرالیا می‌خوردیم. ما ۴ تیم، بهترین‌ها بودیم. جالب است که وقتی آمدم ژاپن همه از تیم من تعریف می‌کردند. حتی من اینجا وقتی با دستیار زاکه‌رونی که حرف زدم، او می‌گفت زمان بازیها فکر می‌کردند که ایران از سد کره می‌گذرد و آنها باید در مراحل بعد با تیم ما بازی کنند و نه با کره. اتفاقا می‌گفتند که خیلی هم از تیم ما ترس داشتند. آنها خیلی خوشحال شدند که ما حذف شدیم.

متهم هستی که ترکیبت برای بازی با کره، یک ترکیب دفاعی بود. استفاده از ۳ هافبک دفاعی در آن مسابقه.

شما در مورد سه هافبک دفاعی سوال کردید . ما از همین تاکتیک برای شکست دادن کره جنوبی در سئول در سپتامبر ۲۰۱۰ استفاده کردیم. ما برای شکست دادن کره به رهبری نکونام و تلاش پژمان نوری و تیموریان نیاز داشتیم؛ اما حتی اعضای کادر فنی تیم ملی هم بعد از بازی می‌گفتند ترکیب تیم خیلی دفاعی بوده…

کادر فنی و من رابطه دوستانه و حرفه‌ای خوبی داشتیم و همه روی انتخابهایمان به توافق رسیده بودیم وبه طور کلی ساده است پس از هر بازی از ترکیب تیم انتقاد شود.

یعنی اگر یک بار دیگر قرار باشد با کره بازی کنی، باز هم همان ارنج را میچینی؟

من معتقدم ترکیب سه نفره جواد نکونام، آندو تیموریان و پژمان نوری، مثلثی است که می‌تواند کره را شکست دهد. ما ۴ بازی انجام دادیم که هیچ یک را نباختیم. در دقیقه ۱۰۵ بود که یک گل خوردیم. فکر می‌کنم رسانه‌های بین‌المللی، خیلی از تیم ما خوششان آمد. خیلی از مربیان بین‌المللی از تیم من تعریف کردند و تیم من همان تیمی بود که یک ماه بعد از بازی‌ها توانست تیم روسیه را شکست بدهد. همان تیم است که ادامه می‌‌دهد. ۲ گل خورده در ۴ بازی خیلی نتیجه بدی نیست. تیم ما همان تیمی است که خواهید دید بعد از این هم ترکیب اصلی ملی فوتبال ما را تشکیل می‌دهد.

البته بعد از بازیهای جام ملتها، کروش هم گفته بود که تیم ملی ایران را پسندیده

واقعا اصلا بحث من یا کارلوس و یا هر کس دیگری نیست. ما داریم درباره تیم ملی صحبت می‌کنیم. وقتی بحث‌مان ایران است باید رو به آینده نگاه کنیم، فرقی ندارد که چه کسی در راس کار است. ما باید همیشه کمک کنیم که تیم نتیجه بیاورد. اگر ما وطن‌مان را دوست داریم باید موفقیت تیم ملی برایمان مهم باشد. فرقی ندارد چه کسی سرمربی است یا چه کسی رئیس فدراسیون. تیم مملکت ماست و همه باید از سرمربی دفاع کنیم.

چیزی که خیلیها را شوکه کرد این بود که عنوان شد در بین دو نیمه بازی ایران و کره، در رختکن تیم ملی به بازیکنان توهین کردی.

ما بحث‌مان این بود که در تمام دوسالی که تمرین کردیم، تاکید به فوتبال ترکیبی داشتیم؛ اما در نیمه اول ما داشتیم در زمین می‌زدیم زیر توپ. چیزی که برای خود من هم عجیب بود و حرفم بین دو نیمه هم برای بازیکنان، این بود. هیچ وقت هم توهین زشتی نکردم و سعی کردم در زندگی‌ام به هیچ کس بی‌احترامی نکنم. بازیکنانم را هم هنوز همه‌شان را دوست دارم. می‌دانم که خیلی‌هایشان هم علیه من منفی حرف زده‌اند و نظرشان را داده‌اند؛ اما این نظرم را راجع به آنها عوض نمی‌کند. من سنم کمی بالاتر از آنهاست و احترام آنها را حتما «خواهم نگه داشت»! و آنها همیشه در قلب من شیرین خواهند ماند.

به خصوص جواد نکونام؟

حتما جواد نکونام. روابط من با جواد خیلی خوب بود و من همیشه برای او احترام ویژه قائل می‌شدم. او در آن تیم ملی حتما باید کاپیتان می‌شد. سالها برای فوتبال ملی زحمت کشیده و خیلی خوب بازی کرد. اگر تورنمنت خیلی خوبی نداشت، دلیلش مریضی بود. او آنفلوآنزای شدیدی در دوحه گرفت و تلاش زیادی کرد تا دوباره بتواند برگردد. او تلاشش را کرد؛ اما نشد. حالا بحث عوض شده و یکباره او از نحوه کار فنی من انتقاد کرده. واقعا نمی‌دانم چرا این طور شد.

شاید یکی از دلایلش این بود که خیلی به مسعود شجاعی فرصت بازی ندادی؟

من واقعا دلیلش را نمی‌دانم اما حتما یک روزی می‌آید که می‌نشینیم رودررو و با هم درباره آن اتفاق حرف می‌زنیم. ولی من هنوز نمی‌فهمم که چرا باید یک سرمربی علیه کاپیتان تیمش بد صحبت کند یا یک کاپیتان از سرمربی تیمش بد بگوید. من فکر می‌کنم همه ما باید به هم احترام بگذاریم و از زحمتی که او برای تیم من کشید تشکر می‌کنم. او کاپیتان خوبی برای تیم ملی من بود.

بعد از رفتنت، حتی علی کفاشیان هم در برابر انتقادات، پذیرفت شاید انتخابت اشتباه بوده.

بله. متاسفانه من درباره مصاحبه رادیویی ایشان با مازیار ناظمی، خبرها را شنیدم. نمی‌دانم چه باید بگویم. برای ایشان احترام زیادی قائلم. تا روزی که در ایران بودم ما رابطه خیلی خوبی داشتیم و همیشه مثل دو دوست بودیم. حالا اینکه پشت من چرا این گونه سخن گفتند، چیزی است که بهتر است دلیلش را از خودشان بپرسید.

راستی افشین، تو به دلیل مشکلات مالی نمیتوانی به ایران برگردی؟

من باید درباره این موضوع حرف بزنم. ببین در تمام قراردادی که با پرسپولیس داشتم، به دوزبان متفاوت آمده که مالیات را باید باشگاه می‌داد. بعد هم کمیته انضباطی رای به نفع من داد؛ اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاد و حتی قولهایی از طرف رئیس فدراسیون و رئیس سازمان ورزش به من داده شد تا مشکلم حل شود؛ اما هنوز انجام داده نشده. بعد هم ۵ درصد از قرارداد من کم کردند. بعد هم انگار این جریمه‌ها بیشتر شده. البته این مسائل را باید وکیلم با فدراسیون حل کند و آقای حاج باقر پیگیر این مسائل است.

پس یعنی میتوانی به ایران بیایی؟

فکر می‌کنم که برای آمدن به ایران مشکل دارم و شنیدم که نمی‌توانم به ایران بیایم. ۳۰ سال به ایران نیامدم و فکر می‌کنم حالا دوباره باید ۳۰ سال انتظار بکشم تا بگذارند و بتوانم به ایران برگردم (می‌خندد).

میخواهم نظرت را راجع به کارلوس کروش بدانم؟

کارلوس تجربه بین‌المللی زیادی دارد و امیدوارم خانواده فوتبال ایران از او و تیم ملی پشتیبانی کنند. تیم کنونی ایران آینده روشنی دارد و من مطمئنم با رهبری کروش تیم ایران به جام جهانی ۲۰۱۴ می‌رسد.

علی منصوریان چطور؟

این خبر برایم خیلی خوشحال‌کننده بود. علی مثل برادر کوچکتر من است. خیلی برایم خوشایند بود که او در کنار ما کار کرد و با هم خیلی رفاقت خوبی داشتیم. شخصیت علی، تجربه دوره بازی و البته تجربه حضورش در کنار ما فکر می‌کنم خیلی به او کمک می‌کند تا بتواند در کار جدیدش موفق باشد.

فکر میکنی کروش میتواند به دستیاران ایرانیاش اعتماد کند؟

چرا که نه؟ ایرانی‌ها خیلی آدم‌های خوبی هستند. مربی خارجی به راحتی می‌تواند از دستیار ایرانی استفاده کند.

دستیاری مثل امید نمازی؟

من حرفی درباره این آقا ندارم.

به خاطر حرفی که دربارهات زده بود؟

دیگر همین مانده بود. گفتم تمایلی برای حرف زدن در این باره ندارم.

و سئوال آخر راجع به چای توت فرنگی. جملهای که در بدو ورودت به شیمیزو گفتی؟

این منطقه صنعت چای سبز دارد و مزارع زیاد کشت چای سبز اینجا هست. اینجا پر است از مزارع توت فرنگی که فکر کنم خودت در مسیری که می‌آمدی، خیلی‌هایشان را دیدی. بعد اینجا خیلی هم درخت نارنجی (منظور افشین هم نارنج است و هم نارنگی!) دارد. من که آمدم گفتم اینها الان نماد شهر شما هستند و ما باید با هم تلاش کنیم که فوتبال اس‌پالس هم به شهرت توت فرنگی و نارنجی‌هایش باشد!

ممنون از وقتی که به ما دادی. این سئوالها، خیلی‌‌هایش، پرسشهایی بود که خوانندههای ما از افشین قطبی داشتند.

واقعا از مردم ممنونم. دوستشان دارم و از شما هم می‌خواهم به جای فکر کردن به گذشته، به فکر آینده باشید. همه باید از تیم ملی حمایت کنیم و از دوستی‌ها بگوییم. اینکه من آمده‌ام به فوتبال ژاپن به عنوان یک نماینده ایران، نباید برای عده‌ای تلخ باشد. مادر من گاهی روزنامه‌ها را که می‌خواند، از مطالبی که علیه من می‌نویسند غصه می‌خورد. ما باید همه به هم کمک کنیم. باید به فکر یک آینده باشیم.

انگار خیلی دلخوری؟

دلخور که نه. به هر حال من هم سختی‌های زیادی تحمل کردم در کارم اما سعی کردم حرفه‌ای باشم. حالا هم کار جدیدی شروع کردم و همه حواسم روی این کار متمرکز است. خیلی دوست دارم در یک فرصت مناسب، مستقیما با مردم از طریق برنامه عادل فردوسی‌پور حرف بزنم. راستش شاید من از روزی که در پرسپولیس قهرمان شدم به موفقیتی رسیدم که نباید این اتفاق برایم می‌افتاد چون بعد از آن خیلی‌ها رفتارشان با من تغییر کرد. حالا اینها گذشته و باید همه به فکر موفقیت تیم ملی باشیم.

تیم ما در این بازیها، بعد از سالها پوستاندازی کرد و جوان شد. البته از قول تو گفته بودند که ۲۳ ستاره را به کارلوس کروش هدیه دادهای.

نه، من قبل از این که تو بیایی اینجا، با هیچ کس مصاحبه نکردم. من احساس می‌‌کنم بهتر است زمان قضاوت کند درباره تیمی که ساخته‌ام. هر کاری که کردم برای مردم بود. من وطنم را دوست داشتم و لطف مردم، همیشه همراه من بود. فکر می‌کنم، این سه سالی که در ایران کار کردم، هیچ لحظه‌ای نبود که به فکر کار و تلاش برای فوتبال نباشم. از این تجربه‌ای که در ایران داشتم، نمی‌توانم بگویم یک لحظه بی هدف بوده و بی تاثیر. هدفم این بود که با تیمم قهرمان بازیها باشم. همه تلاش‌مان را کردیم. خیلی هم زحمت کشیدیم؛ اما نشد. بعد از بازی هم، همه ما خیلی ناراحت بودیم. گریه کردیم و هنوز هم صحنه گل کره و اتفاقات بعد از بازی از خاطرات تلخ زندگی من است.

 

منبع : خبرآنلای


:: موضوعات مرتبط: معرفي هنرمندان , مصاحبه خواندنی و شنیدنی با افشین قطبی , ,
:: برچسب‌ها: مصاحبه خواندنی و شنیدنی با افشین قطبی , قهرمان جام حذفي مشخص شد , امير محمدي , فقط داستان هاي آموزنده , فال روز , جديدترين اخبار , عکس بازيگران ايراني , رحيم مشايي , فتنه , صهوين ستيزي , عکس بازيگران , بهترين موزيک , موزيک جديد , دانلود آهنگ , آپلود , دانلود بازي , دانلود برنامه موبايل , عکس جديد , کجايي بابا , CRIST ANGEL , AMIR MOHAMMADI , MANOTO4 , CHIRANI , CHIRAN , HAFEZ ABAD , حافظ آباد , گيلان نيوز , بفرماييد شام , جوک قشنگ , جوک خنده دار سال , اس ام اس سره کاري , برنامه اديوس , من و تو , 5800 nokia , نرم افزار موبايل , سيمبين ورژن 5 , فال جديد , گالري عکس هاي جديد , امير گوگل , اخبار و حوادث موضوعات , اخبار روز ورزشي , داستان عاطفي , بانک لپ تاپ هاي جديد , ,



بازدید : 1058
نویسنده : امير محمدي

عکس های دیدنی از بازیگران قهوه تلخ از نمای نزدیک

سریال قهوه تلخ مجموعه ای خانوادگی و طنزی به کارگردانی مهران مدیری و فیلمنامه‌نویسی امیر مهدی ژوله و خشایار الوند است که بصورت هفتگی از ۲۳ شهریور ۱۳۸۹ در بسته‌بندی‌های سه قسمتی در شبکه نمایش خانگی توزیع می‌شود.
این سریال ۳۵ بازیگر اصلی دارد که از آن‌ها می‌توان به مهران مدیری، سیامک انصاری، محمدرضا هدایتی، سحر جعفری جوزانی، سحر ذکریا و رضا فیض نوروزی اشاره کرد. فارس سینما به تازه‌گی عکس هایی از پرتره بازیگران این سریال منتشر کرده است که در اینجا مشاهده می کنید.

 


:: موضوعات مرتبط: معرفي هنرمندان , تصاویری دیدنی از بازیگران قهوه تلخ از نمای نزدیک , ,
:: برچسب‌ها: تصاویری دیدنی از بازیگران قهوه تلخ از نمای نزدیک ,



معرفی هنرمندان ایرانی به دنیا
نوشته شده در پنج شنبه 19 خرداد 1390
بازدید : 1095
نویسنده : امير محمدي

هنر نزد ایرانیان است و بس. این تنها ادعای ما نیست بلکه توجه جهان به هنر ایران نشان داده که همواره در ایران هنرمندان بزرگی زیسته و زندگی می‌کنند.

این روزها نه تنها بسیاری از هنرمندان ایرانی در ورک شاپ‌های بین المللی حضور دارند، آثارشان را در گالری‌ها و حراجی‌ها به نمایش می‌گذارند و بسیاری از هنردوستان دنیا هنرمندان ایرانی را به نام می‌شناسند، بلکه در بخش دولتی و غیر دولتی نیز فعالیت هایی صورت می گیرد تا هنر ایران به جهانیان معرفی شود.

از نمایش آثار رسیده به جشنواره هنرهای تجسمی در برخی کشورهای دنیا گرفته تا همکاری نگارخانه‌های ایرانی با موسسات و گالری های خارج از کشور. به عنوان نمونه از سال گذشته سید احمد محیط طباطبایی مدیریت بخش هنرهای تجسمی مؤسسه ایكوم سازمان جهانی موزه‌ها  را بر عهده دارد.

 

و حالا محیط طباطبایی رئیس كمیته ایكوم ایران، در تلاش است با همکاری این موسسه آثار فاخر هنرمندان ایرانی را در داخل و خارج از کشور به نمایش بگذارد. ایكوم نماد جهانی حامی موزه و موزه‌داری است كه بعد از جنگ جهانی دوم در پاریس تشكیل شد و هدف آن حمایت از موزه‌ها بود چرا كه بعد از جنگ بسیاری از موزه‌ها و حافظه تاریخ بشری از بین رفته بود و ترمیم آن یكی از مهمترین سرفصل‌های بازسازی بعد از جنگ بود.

 

‌امروز بیش از 120 كشور جهان دارای كمیته‌های ملی ایكوم هستند كه یكی از ویژگی‌های آن غیر دولتی بودن آن است و مؤسسه ایكوم در ایران نیز اكنون در 28 بخش مختلف فعالیت دارد كه موزه‌های موسیقی،‌ تاریخ طبیعی، ‌نمایش و هنرهای تجسمی و ... از جمله بخش‌های آن است.

 

ایكوم از سال 1970 روز جهانی موزه را در تاریخ 28 اردیبهشت‌ماه تعیین كرد و از آن پس هر سال یك مفهوم خاص را به عنوان شعار بین‌المللی ایكوم قرار می‌دهد كه همه اعضای ایكوم در كل دنیا تابع این شعار فعالیت می‌كنند و شعار امسال «موزه‌ها و خاطره» انتخاب شده است.

 

بر اساس تعریف ایكوم، موزه‌ها مؤسساتی غیرانتفاعی هستند كه با شناخت بخشی از میراث طبیعی، تاریخی و فرهنگی یك ملت یا فرهنگ آن را معرفی و حفاظت می‌كند و با این تعریف كه فراتر از تعریف سنتی موزه‌هاست، همه كتابخانه‌های ملی، آرشیوهای ملی و گالری‌ها هم در زمره موزه به شمار می‌آیند و در واقع فرهنگ موزه‌ای را شامل می‌شود.

خانه هنر  قصد دارد مجموعه‌ای از آثار فرامرز پیلارام را برگزار خواهد که تا کنون دیده نشده‌اند. از جمله نمایشگاههایی که به زودی در این مجموعه نگارخانه‌ای به نمایش در خواهد آمد می‌توان به نمایش 55 اثر از 12 هنرمند بزرگ ایران اشاره کرد.

از جمله‌ مراکزی که در ایران عضو این موسسه بین المللی هستند می‌توان به مجموعه نگارخانه‌های خانه هنر اشاره کرد. این مجموعه نمایشگاههای مختلفی از هنرمندان معاصر ایران برپا کرده است اما اولین نمایشگاه خانه هنر بعد از پیوستن به موسسه ایکوم، نمایشگاهی بود از منوچهر نیازی که در فرانسه برپا شد و در ادامه این همکاری قرار است خانه هنر نمایشگاهی از آثار جعفر روح‌بخش را در داخل کشور به نمایش بگذارد که تاکنون دیده نشده‌اند. به گفته وحید ملک، مدیر نگارخانه‌های خانه هنر این مجموعه آثار به همت خانواده او از سوئیس به ایران آورده شده است و برای اولین بار به نمایش درخواهد آمد.

 

از دیگر کارهایی که تاکنون نمایندگی ایکوم در ایران انجام داده می‌توان به برپایی نمایشگاهی از آثار ماركو گریگوریان و ادمان آیوازیان در ارمنستان اشاره کرد.

ملک درباره اهمیت همکاری نگارخانه‌های ایرانی با موسسات بین المللی می گوید: فعالیت‌های خارج از كشور از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و گالری موزه خانه هنر می تواند وظیفه معرفی هنرمندان را به ایكوم برعهده داشته باشد و تسهیلاتی را در اختیار آن‌ها قرار دهد. به همین دلیل وظیفه ما شناسایی هنرمندان فاخر داخل و خارج از كشور و حتی هنرمندان گمنام شهرستانی است كه ممكن است در قید حیات باشند یا نباشند.

 

خانه هنر علاوه بر برنامه ریزی برای برپایی نمایشگاههای در کشورهای مختلف اروپایی قصد دارد مجموعه‌ای از آثار فرامرز پیلارام را برگزار خواهد که تا کنون دیده نشده‌اند. از جمله نمایشگاههایی که به زودی در این مجموعه نگارخانه‌ای به نمایش در خواهد آمد می‌توان به نمایش 55 اثر از 12 هنرمند بزرگ ایران اشاره کرد. این نمایشگاه با آثاری از اوژن شیراوژن، شیرین پیله‌وری، هما بذرافشان، شیرین اسفندیاری، امین باقری، سولماز توحیدلو، مهرداد حلاج، سعید رفیعی منفرد، فرناز ضابطیان، احمد مرشدلو، فربد مرشدی، نازار موسوی و نیما هاشمیان هشتم بهمن‌ماه کارش را آغاز خواهد کرد.

با این وصف می‌توان گفت موسسه خانه هنر پس از عضویت در موسسه ایکوم به نوعی تبدیل به موزه ای از آثار هنرمندان معاصر شده است. به جز این اتفاق خوب،‌ فرصت دیگری فراهم شده برای اینکه دست کم کشورهای عضو ایکوم با هنرمندان ایرانی بیشتر آشنا شوند و این مسئله سرآغازی باشد برای معرفی هنرمندان جوان‌تر .


منبع:گروه هنری تبیان/ آذر مهاجر


:: موضوعات مرتبط: معرفي هنرمندان , ,
:: برچسب‌ها: معرفی هنرمندان ایرانی به دنیا ,



بازدید : 1226
نویسنده : امير محمدي

 

شوخی بسیار جالب مهران مدیری با محمدرضا گلزار
مهران مدیری در دومین مراسم قرعه کشی سریال قهوه تلخ مهمترین دغدغه​اش از ابتدای ساخت آثار طنز تا امروز را کاهش فشار روانی و استرس آدم​ها دانست.

او گفت:« من در این مدت با خیلی​ها برخورد داشته​ام که می​گفتند «قهوه تلخ » به زندگی اجتماعی و خانوادگی​شان کمک کرده است»

 در حین صحبت​های مدیری اما محمدرضا گلزار وارد مراسم شد و مدیری هم حضور او را اعلام کرد.  این مساله باعث جلب توجه حاضران به سمت گلزار قطع صحبت​های مدیری شد. مدیری هم در واکنش به این اتفاق به شوخی گفت : « آنقدر خوش تیپه که آدم حرفش یادش می​ره!»

این وضعیت ادامه یافت و مدیری هم مجبور شد که بگوید:« وقتی کسی به حرف​هایم گوش نمی​دهد، من چه بگویم». دومین مراسم قرعه کشی جوایز «قهوه تلخ» روز سه​شنبه 3 خرداد در هتل هما برگزار شد.

:: موضوعات مرتبط: معرفي هنرمندان , ,
:: برچسب‌ها: شوخی بسیار جالب مهران مدیری با محمدرضا گلزار ,



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد